آوردهاند كه یكی از دیوانهگان ِفرزانه نزدیک خلیفه شد. خلیفه او را گفت از قرآن چیزی دانی؟ گفت: دانم و نیکو هم دانم. گفت بخوان تا بشنوم. گفت: «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَخرخُونَ من دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» گفت: خطا خواندی که «یدخلون فی دین الله» آمده است. گفت: آن در روزگار رسول بود، اکنون خارج میشوند.
این حکایت دیروز، بخوبی بیانگر حال و روز جامعهی کنونی ماست. جامعهی کنونی ما یکی از کانونهای فعال و تپندهی گریز از دین اسلام و ستیز با دین اسلام است. براستی چرا؟
عمدهترین دلایل دینگریزی در جامعهی ما خصوصاً در جوانان:
1. ناسازگاری میان قول و عمل مدعیان دین:
عالِمان بیعملی كه با فساد خود عالَمی را فاسد كردهاند و این در حالی است كه آیات بینات قرآن حكیم با خطاب و عتاب دینداران را تذكار میدهد:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ»؛ ای كسانی كه ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید كه عمل نمیكنید؟!
« كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ » نزد خدا بسیار موجب خشم است كه سخنی بگویید كه عمل نمیكنید؟!
«یقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَا لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا یكْتُمُونَ » و منافقان به زبان خود چیزی میگویند كه در دلهایشان نیست. و خداوند به آنچه كتمان میكنند، آگاهتر است.
به جای بزرگان دلیری مكن چو سرپنجهات نیست شیری مكن
تكیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده كنی
براستی همانگونه كه آیات بینات قرآن حكیم چون حكیمی شایسته خود دردها و درمانها را برشمرده، اصلیترین دلیل این دینگریزی خصوصاَ در جوانان، عملكرد و رفتارهای غیردینی دیننمایان و كسانی است كه در لباس دین با دین معامله و تجارت میكنند. پس باید توجه داشت این دینگریزی نه ستیزی علیه هداینهای الهی، بلكه ستیزی علیه دین فروشان دكاندار و شخصیتهای دین نماست كه با دین از در معامله و تجارت وارد شدهاند. این در حالی است كه آیات بینات قرآن حكیم مردم را دعوت میفرماید كه:
« اتَّبِعُوا مَن لَا یسْأَلُكُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ » از كسانی پیروی كنید كه از شما مزدی نمیخواهند و خود هدایت یافتهاند.
ما در بهداشت اصلی داریم كه میگوید بسیاری از مردم دانش بهداشتی دارند اما رفتار بهداشتی از آنها سر نمیزند. این اصل در مورد علوم دینی نیز صادق است. لذا ضروری است به مردم و خصوصاً جوانان یادآوری كرد كه این یك اصل و قایده طبیعی است كه بسیاری از مردم دانش دینی دارند ولی رفتار دینی از آنها سر نمیزند. آیا این دلیل قابل قبولی برای تعطیل كردن دین و فرار از آن میتواند باشد، مسلماَ نه :
و در مورد دین نمایان و بازیگران و بدل كاران پشت پرده دینداری، صاحب شریعت خود این خطر را به مؤمنان گوشزد کرده است:
«یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ كَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهی وَلاَ ینفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»توبه34
ای مومنان آگاه و بیدار باشید همانا بسیاری از دینداران و مقدسین اموال مردم را به باطل طعمه هوا و هوس خود میكنند و راهزنی آنها در دین خدا بیشتر از راهبری آنهاست. و اموال عمومی را نزد خود جمع میکنند و اجازه نمیدهند این ثروتها در دست همهی مردم بچرخد. و در راه خدا انفاق نمیكنند به خاطر حب دنیا، آنها را ای رسول بر این كار به عذابی دردناك بشارت ده.
ترک دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غله اندوزند
نه پرهیزکار و نه دانشورند همین بس که دنیا به دین میخورند
بنابراین سوءاستفاده عدهای از دین نباید به تعطیلشدن دین در نزد بعضی دیگر بینجامد. کما اینکه از آزادی و علم هم سوء استفاده میشود، آیا باید باب علم و آزادی را نیز بست و آنها را نیز تعطیل کرد؟ ولی ما ضرورت تعطیلی علم و آزادی را از آن نتیجه نمیگیریم، تعطیل کردن دین و دور کردن ارزشهای دینی از تمدن جدید، جنایتی بزرگ در حق بشریت است.
یک پزشک با اینکه میداند استفاده از دخانیات برای سلامتی مضر است اما با این وجود بسیاری از پزشکان را میبینیم که از این مواد استفاده میکنند! آیا چون برخی پزشکان دخانیات مصرف میکنند بایستی باب علم پزشکی را تعطیل کرد؟ مسلماً نه. دین نیز از این قاعده مستثنی نیست، یعنی همانگونه که در جامعهی پزشکی، پزشکان سیگاری و معتاد یافت میشوند، در جامعهی دینی نیز دینداران دزد و فاسد یافت میشوند، لذا اگر ما حقیقت دین و دینداری را فهم کنیم، دین را در اصل و ماهیت خود جستجو میکنیم، نه در شخصیتها، آن هم در شخصیتهای غافل از دین.
2. عدم شناخت صحیح از دین
عدم آگاهی درست و صحیح مردم دربارهی فلسفهی وجودی دین نیز به این ناسازگاری دامن زده است. اسلام فینفسه و به اتفاق تمام عقلا و اندیشمندان، آئینی پاك و بدون آلودگی است؛ چرا كه تمام صفاتی كه اندیشمندان برای یك انسان كامل متصورند، در این آئین بهروشنی آمده است و بهراستی چیزی جز این نمیتواند باشد. نباید پاكی اسلام را با برداشتهای ناپاك توسط دكانداران دین درآمیخت و آنرا به آلودگی تعبیر كرد.
«إِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنكُمْ وَلاَ یرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِن تَشْكُرُوْا یرْضَهُ لَكُمْ وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهی وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَرْجِعُكُمْ فَینَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» اگر همه كافر شوید خدا از طاعت همهی شما البته بینیاز است و لیكن كفر و شرك را هم از بندگانش نمیپسندد و اگر طاعت و شكرش به جای آرید از شما آن پسند اوست و بدانید كه در قیامت هرگز بار گناه كسی را دیگری بدوش نخواهد گرفت و پس از این زندگانی دنیای فانی، بازگشت همه به سوی خداست و او شما را به هرچه در دنیا از نیك و بد كردهاید آگاه میسازد كه او از اسرار دلهای خلق به خوبی آگاهست.
لذا یك فرد مسلمان بایسته است كه حساب دین را از حساب دكانداران دین جدا كند. برتراند راسل فیلسوف شهیر انگلیسی دربارهی رنسانس و عصر نوزایش در اروپا میگوید: جنگ ما در این دورهی جنگ بین عقبماندگی و دین نبود و نیست، بلکه جنگ بین عقبماندگی با کلیسا و کشیش و برداشتهای نادرست آنان از دین است، بایستی میان دین و کلیسا فرق گذاشت و دانست که حساب دین از حساب کسانی که زعامت دینی را غاصبانه در اختیار گرفتهاند جداست.
من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش هركسی آن درود عاقبت كار كه كشت
بنابراین كسانی كه در یك كشور اسلامی، اسلام را ارائه میدهند و به اجرا میگذارند باید یك حد متعادل و وسطی را مراعات كنند كه «وَكَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمّةً وَسَطاً». تا زمینهی افراط و تفریط فراهم نشود و كسانی دیگر، به فكر گرایش به افكار غیر اسلامی نیفتند.
مردم غرب تافتهی جدابافته نیستند و اصالتاً با ما تفاوت ندارند؛ مثلاً اینگونه نیست كه آنان اهل صداقت باشند و ما نباشیم و یا در آنان صافی باشد و در ما آلودگی.
3. تعمیمهای بیجا
تعمیم بیجا مفهومی است كه هم در منطق و هم در روانشناسی از آن سخن به میان میآید. ساختار روانی انسان به گونهای است كه كه اگر كسی ـ مثلاً ـ در بعد اخلاقی مورد اعتماد او بود، همهی نظریات آن فرد را در هر زمینهای به طور كامل قبول میكند. ریشهی این تمایل در «تعمیم بیجا» است.
این ویژگی بخصوص در دورهی جوانی، در افراد زیاد دیده میشود؛ یعنی اگر جامعهی «الف» ببیند كه جامعهی «ب» در یك بعد پیشرفت قابل ملاحظهای نموده، دوست دارد كه جامعه «ب» را در ابعاد دیگر نیز مطلوب بینگارد. نمونه این مطلب، نگاه افرادی از جامعهی ما به جوامع غربی است.
برخی چون میبینند كشورهای غربی در صنعت گامهای بلندی برداشتهاند، ناخودآگاه تمایل دارند نتیجه بگیرند كه همهی ابعاد زندگی در این كشورها درست است و باید الگوی اینها باشد. میگویند: چون این كشورها از نظر فناوری بالاتر از همه جا هستند، پس اگر در آنجا بیحجابی وجود دارد، بیحجابی ارزش است؛ اگر در آنجا دین وجود ندارد، دین چیز بیارزشی است.
انسان منطقی و معقول كسی است كه تعمیم بیجا ندهد. تعمیم بیجا زمینهای است كه انسان را به مغالطه میكشاند. بنابراین، باید كارهای افراد را تحلیل و بررسی كنیم، ببینیم تا چه اندازه رفتار یك فرد یا یك جامعه با عوامل گوناگون ارتباط دارد. آیا فناوری با بیحجابی به دست میآید؟ اگر ما بخواهیم در جامعهی خودمان نظم را حاكم كنیم آیا راهش این است كه نماز نخوانیم و اررزشهای دینیمان را زیر پا بگذاریم؟ اینها تعمیمهای نارواست!
نظرات
نسیم
29 اسفند 1390 - 09:45باعرض سلام و خسته نباشید خدمت برادر گرامی به مطلب جالبی اشاره فرمودید امیدوارم از طرف شما و سایر دوستان تدابیری در جهت حل این مشکلات صورت گیرد چون چه بسیار افرادی که به علت کم کاری، عمل نکردن و حتی رفتار نامناسب افراد دعوت گر از دین فاصله گرفته اند در حالی که کار دعوت گران این نیست. به قول مولانا: ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم
ماکوان
01 فروردین 1391 - 02:07سلام بر شما ضمن تشکر،دوست داشتم عرض کنم که دلیل بر اصل و گزینه مطلوب اقامه می شود؛یعنی وقتی شما برای دین گریزی دلیل می آورد منطقاً بدین معناست که دین گریزی،یک اصل و مطلوب شما و دینداری خلاف اصل و لذا پژوهیدنی است؛بهتر است برای تبیین نامطلوب ها و خلاف اصلها از واژه علت/علل استفاده کنید؛از این رو عبارت «علل دین گریزی» برای نوشتار شما بهتر است.
سعید
28 شهریور 1392 - 10:20اگر با دقت در حدیث شریف نبوی : " بدء الاسلام غریبا و سیعود کما بدء، فطوبی للغرباء. " تامل و تدبر کنیم، دلیل اصلی دین گریزی در اکثر جوامع و مخصوصا جامعه ایران را متجه خواهیم شد.